کد مطلب:369939 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:1143

18- اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَا عَائِبَةً أُوَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا،وَ لَا أُکْرُومَةً فِیَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

به خواست خداوند این قسمت از دعا موضوع سخنرانی امروز است . امام سجاد علیه السلام عرض می كند: بارالها بر من هیچ خوی و خصلتی را كه زشت تلقی می گردد وامگذار جز آنكه اصلاحش فرمایی و هیچ روش ناپسندی را كه مایه سرزنشم می شود وامگذار جز آنكه پسندیده اش سازی و هیچ كرامت نفسی را كه در من ناتمام است وامگذار مگر آنكه تتمیم و تكمیلش نمایی .

این قطعه از دعا حاوی سه مطلب است : اول از عیوب و نقائصی سخن می گوید كه می تواند موجب عیبجویی مردم شود، دوم از اعمالی نام می برد كه ممكن است كسانی آن را ماده ملامت و سرزنش قرار دهند، سوم از كرایم نفس و بزرگواری ها یاد می كند كه از خدا می خواهد كه آن را تتمیم نماید.

برای آنكه شنوندگان محترم هر چه بهتر به عمق كلام امام واقف گردند لازم است راجع به هر یك از این سه مطلب به اختصار توضیح داده شود: درباره عیوب و نقائص می توان از جهات متعدد و ابعاد مختلف ، بحق نمود و از همه مهمتر، شناخت اصل عیوب است .

آدمی به طور طبیعی خود را دوست دارد و كارهای خویش را با دیده خوشبینی و رضا می نگرد و اگر در اعمالش كارهای بدی باشد حب ذات ، حجاب آن می شود و نمی گذارد انسان عیب خود را ببیند و به نقص اخلاقی خویش واقف گردد، مگر آنكه از ابتدا و از دوران نوجوانی احساس مسئولیت در پیشگاه باری تعالی بنماید، تعالیم الهی را فرا گیرد، حلال و حرام خدا را بیاموزد، اخلاق خوب و بد را از یكدیگر تمیز دهد، و من جمیع الجهات مراقبت رفتار و گفتار و كردار خود باشد. چنین انسانی می تواند اولا از عیب مصون بماند و ثانیا اگر دچار عیبی شد، چون مقررات اسلامی را می داند، خودش عیب خود را تشخیص می دهد.

عن النبی صلی الله علیه و آله : اذا اراد الله بعبد خیرا فقهه فی الدین و زهده فی الدنیا و بصره عیوبه (375)

رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است : وقتی خداوند، خیر بنده ای را بخواهد، وی را دین شناس می كند، نسبت به امور مادی و دنیوی بی اعتنایش می نماید، و وی را به عیوب و نواقص خودش بینا می سازد.

بهترین و عالی ترین شناخت این عیوب اخلاقی این است كه آدمی مشمول عنایت باری تعالی واقع شود و خداوند به لطف خود، او را به نقائص و عیوبش واقف سازد. دومین راه برای شناختن عیبهای اخلاقی آن است كه افراد با ایمان و شاگردان مكتب قرآن به گفتار و رفتار یكدیگر دقت نمایند و هر فردی برای فرد دیگر همانند آیینه باشد، خود را در او ببیند، عیوب خویش رابشناسد و آنها را اصلاح نماید، خوبی های او را فراگیرد و عملا آنها را به كار بندد.

عن علی علیه السلام قال : یا كمیل ! المومن مراه المومنین لانه یتامله فیسد فاقته و یجمل حالته (376)

علی (ع) به كمیل بن زیاد فرمود: مؤ من آیینه مؤ من است ، چه آنكه با دقت در آن می نگرد، نیازهای باطنی و نقائص معنوی خویش را به وسیله آن برطرف می كند و به حالت درونی خود جمال و زیبایی می بخشد.

سومین راه برای شناخت عیبهای اخلاقی این است كه هر فردی از برادر دینی خود درخواست كند كه در گفتار و رفتار وی دقت نماید، اگر در آن عیبی مشاهده كرد تذكر دهد تا آن را برطرف سازد. در صدر اسلام این یكی از روشهای خودسازی بود و مسلمانان از این راه متوجه عیوب اخلاقی خود می شدند و خویشتن را اصلاح می نمودند، و در مسجد یا در رهگذر، مسلمانان به هم می رسیدند، یكی به دیگری می گفت :

رحم الله من اهدی الی عیوبی (377)

مشمول رحمت الهی باشد كسی كه بر من منت گذارد، هدیه ای به من بدهد و عیبهای مرا برای من بیان نماید.

چهارمین وسیله برای شناخت عیوب و نقائص اخلاقی ، رفیق خوب و با ایمان است ، چه او به صلاح و سعادت دوست خویش علاقه دارد و به انگیزه خیرخواهی ، عیب او را به وی ارائه می كند و او را آگاه می سازد تا خود را اصلاح نماید.

عن علی علیه السلام قال : لیكن آثر الناس عندك من اهدی الیك عیبك و اعانك علی نفسك (378)

علی (ع) فرموده است : البته باید مقدمترین دوستان برای تو كسی باشد كه عیب را به تو اهدا نماید و ترا در راه خیر و سعادتت یاری دهد.

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : احب اخوانی الی من اهدی عیوبی الی (379)

امام صادق (ع) فرموده است : بهترین برادران من كسی است كه عیوب مرا به من هدیه دهد.

استفاده از برادران با ایمان در شناخت عیوب و نقائص اخلاقی آنقدر مهم است كه امام موسی بن جعفر علیهماالسلام ضمن حدیثی به دوستان خود توصیه فرموده است كه اوقات بیداری در شبانه روز را چهار قسمت كنید: قسمتی برای عبادت ، قسمتی برای كار و امرار معاش ، ساعتی برای لذایذ مشروع .

و ساعه لمعاشره الاخوان والثقات الذین یعرفونكم عیوبكم و یخلصون لكم فی الباطن (380)

و ساعتی را برای معاشرت و مجالست با برادران مورد اعتمادتان اختصاص دهید، آنانكه عیوبتان را معرفی می كنند و در كمال صفا و خلوص باطن به شما تذكر می دهند تا خویشتن را اصلاح نمایید.

پنجمین راه شناخت عیوب اخلاقی استفاده از مثل معروفی به صورت ((پرسش و پاسخ )) است . می گویند: ادب از كه آموختی ؟ جواب داد می شود: از بی ادبان .

بعضی از افراد بر اثر پرحرفی یا خودپسندی یا دیگر صفاتی همانند اینها مقبول جامعه نیستند و مردم از آنان گریزانند. كسی كه می خواهد عیوب خود را بشناسد و اخلاق خود را اصلاح نماید می تواند با دقت در صفات ناپسند این گروه ، خویشتن را مورد مطالعه قرار دهد، اگر همانند آنان به همان درد مبتلاست خود را اصلاح كند و آن روش ناپسند را ترك گوید:

عن علی علیه السلام قال : من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه (381)

علی (ع) فرموده است : كسی كه حساب نفس خود را برسد بر عیوب خویش واقف می شود و به گناهانی كه مرتكب شده است احاطه می یابد.

ناگفته نماند، آن كس كه در عیوب دگران دقت می كند و نقائص این و آن را بررسی می نماید بدین منظور كه عیب خود را بشناسد و آن را اصلاح نماید از نظر دینی و اخلاقی مانعی ندارد، اما اگر از جهت عیبجویی و تجسس در نقاط ضعف دگران به این كار خلاف اخلاق دست زند در صورتی كه عملش به غیبت ، اهانت ، و پرده دری و نظایر اینها منجر نگردد در نظر علی (ع) ندیدن خوبی ها و دیدن زشتی ها نشانه پستی و دنائت شخص عیبجوست و در این باره چنین فرموده است :

عن علی علیهم السلام قال : الا شرار یتبعون مساوی الناس و یتركون محاسنهم كما یتبع الذباب المواضع الفاسده من الجسد و یترك الصحیح (382)

علی (ع) فرموده است : اشرار و افراد بد از پی بدی های مردم می روند و خوبی های آنان را ترك می گویند همانطور كه مگس از پی نقاط فاسد و بیمار بدن می رود و جاهای سالم را ترك می گوید.

اگر كسی به عنوان برادری اسلامی با یك نفر مسلمان طرح دوستی بریزد ولی هدفش در این كار آن باشد كه عیبهای او را افشا نماید و به زشتی های اخلاقیش واقف گردد، آنها را به ذهن خود بسپارد تا موقعی كه لازم بداند و بخواهد شخصیت او را در هم بشكند، آن عیوب را بگوید و مردم را به آن نقائص و زشتی ها متوجه نماید، چنین مسلمان خائنی از نظر اسلامی وضع بسیار خطرناكی دارد و خودش از آن خطر آگاه نیست .

عن ابیجعفر علیه السلام قا: اقرب مایكون العبد الی الكفر ان یواخی الرجل علی الدین فیحصی علیه زلاته لیعیره بها یوما ما(383)

امام باقر (ع) فرموده است : نزدیكترین نفطه به كفر و بی ایمانی آن است كه مرد مسلمانی با مسلمانی دیگر به نام برادری اسلامی طرح دوستی بریزد تا عیوب و لغزشهای او را بشناسد و آنها را شماره كند و به ذهن بسپارد تا روزی او را مورد ملامت و سرزنش قرار دهد.

شرمساری بیشتر برای چنین مسلمانی ناپاكدل موقعی است كه خودش به آن لغزشها آلوده باشد، اما نقائص خویش را نادیده انگارد و به نشر عیوب برادر دینیش بپردازد.

عن علی علیه السلام قال : یا عبید السوء تلومون الناس علی الظن و لا تلومون انفسكم علی الیقین (384)

علی (ع) فرموده است :ای بندگان بد، مردم را به گمان اینكه صفات ناپسند دارند ملامت می كنید اما خودتان را با اینكه به طور یقین به آن صفات مبتلا هستید ملامت نمی نمایید.

خلاصه اگر انسان مسلمان بخواهد عیوب اخلاقی خویش را اصلاح نماید می تواند عاقلانه و از مجاری صحیح به كمبودها و نقائص خود واقف گردد و با اراده جدی به اصلاح آنها همت گمارد ولی باید توجه داشت كه این پیروزی بزرگ و ترك ناروا جز با توفیق حضرت باری تعالی میسر نیست . امام سجاد (ع) در جمله اول دعا كه موضوع گفتار امروز است این نكته را به پیروان خویش آموخته كه در پیشگاه الهی عرض می كند:

اللهم لا تدع خصله تعاب منی الا اصلحتها

بارالها! در من هیچ خصلت ناپسندی را كه مایه عیبجویی مردم است وامگذار جز آنكه اصلاحش فرمایی .

مطلب دیگری كه امام سجاد (ع) در این قطعه دعا از پیشگاه باری تعالی درخواست نموده و موضوع قسمتی از سخنرانی امروز است نیكو ساختن عیبهایی است كه می تواند انسان را مورد ملامت این و آن قرار دهد. در پیشگاه الهی عرض می كند:

ولا عائبه اونب بها الا حسنتها

بارالها! هیچ زشتی و عیبی را كه ممكن است ماده ملامت مردم نسبت به من شود وامگذار جز آنكه به زیبایی و نیكی مبدلش سازی .

برای روشن شدن كلام امام (ع) لازم است در اینجا راجع به چند مطلب توضیح داده شود. اول آنكه ملامت كردن دگران و سرزنش نمودن این و آن در اخلاق اسلام ، ناپسند و ممنوع شناخته شده است و خداوند، ملامت كننده را به ملامت دگران مبتلا می نماید.

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : من انب مومنا انبه الله فی الدنیا والاخره (385)

امام صادق (ع) فرموده است : كسی كه مؤ منی را مورد ملامت قرار دهد خداوند او را از دنیا و آخرت به ملامت و سرزنش دگران مبتلا می نماید.

آیین مقدس اسلام برای گناهكاران حد شرعی مقرر داشته و مجرم باید طبق موازین قانونی مجازات شود و به كیفر عمل خود برسد و جایی برای ملامت و سرزنش گناهكار باقی نگذارده است .

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : اذا زنت خادم احدكم فلیجلدها الحد ولا یعیرها(386)

رسول اكرم فرموده است : وقتی یكی از خدمتگزاران شما مرتكب عمل منافی با عفت گردید او را مجازات قانونی نمایید و مورد سرزنش و ملامتش قرار ندهید.

مطلب دوم كه لازم است در امر ملامت توضیح داده شود این است كه فردی خائن و ناپاك در اعمال شخص مسلمانی تجسس و كاوش نماید، اگر گناهی را از وی شناخت آن را ماده ملامت قرار دهد و زبان به سرزنش و تعییرش بگشاید. امام علیه السلام این عمل پلید را دوری جستن از خداوند معرفی نموده است .

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : ابعد مایكون العبد من الله ان یكون الرجل یواخی لرجل و هو یحفظ علیه زلاته لیعیره بها یوماما(387)

امام صادق (ع) فرموده است : بزرگ عاملی كه می تواند آدمی را از خداوند دور نماید این است كه مردی با مرد دگر طرح برادری بریزد به این منظور كه لغزشهای او را به ذهن بسپارد تا روزی او را مورد ملامت و تعییر قرار دهد.

مطلب سوم كه لازم است در امر ملامت توضیح داده شود و مسلمانان همواره متوجه آن باشند این است كه گاهی شخص مسلمان ، مسلمان دیگری را در چیزی كه به اختیار او نبوده و نیست مورد ملامت قرار می دهد و این كار در مواقعی اسائه ادب به حریم پروردگار است و بعلاوه موجب اهانتی ناروا به فرد مسلمان می گردد.

عن ابیجعفر علیه السلام قال : ان اباذر عیر رجلا علی عهد النبی صلی الله علیه و آله بامه ، فقال : یابن السوداء، و كانت امه السوداء. فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله : تعیره بامه یا باذر؟ قال : فلم یزل ابوذر یمرغ وجهه فی التراب وراسه حتی رضی رسول الله صلی الله علیه و آله عنه (388)

امام باقر (ع) فرمود: ابوذر غفاری در محضر رسول گرامی مردی را به مادرش مورد سرزنش قرار داد و گفت : ای فرزند زن سیاه ، و مادر آن مرد از نژاد سیاه بود. رسول گرامی سخت برآشفت ، فرمود: ابوذر! او را به مادرش سرزنش نمودی ؟ ابوذر متوجه شد كه خطایی بزرگ مرتكب شده و برای عذرخواهی سر و صورت خویش را آنقدر در خاك غلطاند تا رسول اكرم از او راضی گردید.

مطلب چهارم كه لازم است در امر ملامت توضیح داده شود این است كه گاهی تعییر و سرزنش افراد، ناشی از جهل و نادانی آنان است ، بی مطالعه سخن می گویند و لب به ملامت می گشایند، سپس به خطای خویش واقف می گردند و در پایان خجلت زده و شرمسار می شودند. محمد بن منكدر می گوید: روزی در ساعت شدت گرمی هوا به خارج مدینه رفته بودم . دیدم امام باقر علیه السلام در آفتاب سوزان سرگرم كار كشاورزی است و چون سمن داشت به دو نفر تكیه داده بود و در حالی كه عرق از پیشانیش می ریخت به كارگران دستور می داد. با خود گفتم : پیرمردی از بزرگان قریش در این ساعت و با این حال در طلب دنیاست . تصمیم گرفتم او را موعظه كنم و عملش را مورد انتقاد قرار دهم . پیش رفتم ، سلام كردم و گفتم : آیا شایسته است یكی از شیوخ قریش در هوای گرم ، با این حال ، در پی دنیا طلبی باشد. چگونه خواهی بود اگر در این موقع و با چنین حال مرگت فرارسد و حیاتت پایان پذیرد؟ حضرت دستهای خود را از دوش آن دو برداشت و فرمود:

لوجاءنی والله الموت و انافی هذه الحال جاءنی و انافی طاعه من طاعات الله عزوجل اكف بها نفسی عنك و عن الناس و انما كنت اخاف الموت لو جاءنی و انا علی معصیه من معاصی الله تعالی . فقلت : یرحمك الله ، اردت ان اعظك فوعظتنی (389)

به خدا قسم اگر در این حال بمیرم در حین انجام طاعتی از طاعات خداوند جان سپرده ام ، من می خواهم با كار و كوشش ، خود را از تو و دگران بی نیاز سازم ، زمانی باید بترسم كه مرگم در حال گناه فرارسد و با معصیت الهی از دنیا بروم . محمد بن منكدر عرض كرد: خداوند ترا مشمول رحمت خود قرار دهد، من می خواستم شما را نصیحت گویم ، شما مرا موعظه نمودید.

ائمه معصومین علیهم السلام با انجام وظایف امامت كارهایی می كردند كه به نظر بعضی از افراد بی اطلاع همانند عمل امام باقر (ع) و كشاورزی در هوای گرم بود، از این رو زبان به ملامت می گشودند و ائمه علیهم السلام در حدود ممكن به آنان پاسخ می دادند.

ان طایفه من اصحاب امیر المؤ منین علی بن ابیطالب علیه السلام مشوا الیه عند تفرق الناس عنه و فرار كثیرهم الی معاویه طلبا لما فی یدیه من الدنیا، فقالوا: یا امیر المؤ منین ! اعط هذه الاموال و فصل هولاء الاشراف من العرب و قریش علی الموالی والعجم . فقال لهم امیر المؤ منین علیه السلام : اتامرونی ان اطلب النصر بالجور(390)

جمعی از اصحاب امیر المؤ منین (ع)، در موقعی كه مردم زیادی از اطراف آن حضرت پراكنده می گشتند و برای دریافت پول نزد معاویه می رفتند، به محضرش شرفیاب شده ، عرض كردند:ای امیر المؤ منین ! اشراف عرب و قریش را بر موالی و غیر عرب مقدم بدار و اموال بیت المال را بین آنان تقسیم كن تا به معاویه ملحق نشوند و از تو دست برندارند. حضرت فرمود: شما می گویید كه من از ظلم و ستم یاری بخواهم و برای تثبیت حكومت خود به حقوق دگران تجاوز كنم ؟ هرگز.

زمانی كه بین حضرت مجتبی و معاویه قرارداد صلحی رد و بدل گردید عده زیادی زبان به ملامت گشودند و عمل آن حضرت را مورد اعتراض قرار دادند، حتی بعضی امام مجتبی را ذلیل كننده مؤ منین خوانده اند و امام پاسخهایی فرمود، بعضی قانع می شدند و بعضی دیگر قانع نشدند. حادثه خونین كربلا امری بود الهی و خداوند روز ولادت حضرت حسین علیه السلام ، رسول گرامی را از واقعه عاشورا آگاه نمود و بسیاری از افراد خانواده پیمبر اسلام از این امر اطاع داشتند، اما موقع تحقق یافتن این مقدر الهی كه نتیجه اش رسوا شدن آل امیه و آشكار شدن حق و حقیقت بود، عده زیادی حتی بعضی از دوستان و نزدیكان با سفر آن حضرت به كوفه مخالف بودند و با زبان ملامت و اعتراض سخن می گفتند:

عن جابر بن عبدالله قال : لما عزم الحسین بن علی علیهم السلام علی الخروج الی العراق اتیته فقلت له : انت ولد رسول الله صلی الله علیه و آله و احد السبطین ، لا اری الا انك تصالح كما صالح اخوك علیه السلام فانه كان موفقا رشیدا. فقال لی : یا جابر! قدفعل اخی ذلك بامرالله تعالی و رسوله صلی الله علیه و آله و انا ایضا افعل بامر الله تعالی و رسوله (391)

جابر می گوید: وقتی حسین (ع) عازم عراق گردید حضورش شرفیاب شدم و عرض كردم شما یكی از دو سبط رسول اكرم هستید، به نظر من تنها راه برای شما آن است كه همانند برادرت صلح كنی كه او با موفقیت ، راه صحیح را پیمود. حضرت به من فرمود: ای جابر! برادرم به امر خداوند و به امر رسول اكرم صلح نمود و من نیز طبق امر خدا و امر رسول گرامی عمل می كنم .

وقتی حضرت رضا علیه السلام امر ولایتعهدی مامون را قبول نمود، افرادی لب به اعتراض و ملامت گشودند و بعضی مطلب خود را با حضرتش در میان گذاردند.

عن محمد بن عرفه قال قلت للرضا علیه السلام : یابن رسول الله ! ما حملك علی الدخول فی ولایه العهد؟ فقال : ما حمل جدی امیرالمؤ منین علیه السلام علی الد خول فی الشوری (392)

محمد بن عرفه می گوید به حضرت رضا عرض كردم : یا بن رسول الله ! چه چیز شما را واداشت كه در امر ولایتعهدی مداخله نمایید؟ حضرت در پاسخ فرمود: همان چیزی كه جدم علی (ع) را وادار نمود كه در شورا مداخله نماید.

ماءمون صریحا به حضرت رضا عرض كرد: اگر امر ولایتعهدی مرا قبول نكنی حتما شما را به قتل می رسانم و حضرت را به هلاكت تهدید كرد، حتی برای اینكه مطلب خود را در یك زمینه پیاده كند كه در صدر اسلام سابقه داشته باشد، قضیه عمر و شورا را با حضرت در میان گذاشت و اینچنین گفت :

ان عمر بن الخطاب جعل شوری فی عده احدهم جدك امیر المؤ منین علی بن ابیطالب علیه السلام و شرط فیمن خالف منهم ان یضرب عنقه (393)

عمر بن الخطاب شورای خلافت را در شش نفر قرار داد كه یكی از آنان جدت امیر المؤ منین علی (ع) بود و شرط نمود كه هر كس با شورا مخالفت كند گردنش زده شود. سپس به حضرت عرض كرد:

شما ناچارید ولایتعهدی را كه اراده كرده ام بپذیرید و از آن گزیری نیست .

امام سجاد در جمله دوم این قسمت از دعا كه موضوع سخنرانی امروز است از پیشگاه الهی درخواست می كند:

ولا عائبه اونب بها الا حسنتها

بارالها! هیچ عیبی را در من ، كه ممكن است ماده ملامتم گردد باقی مگذار جز آنكه آن را نیكو نمایی .

در جمله سوم عرض می كند:

ولا اكرومه فی ناقصه الا اتممتها

بارالها! هیچ كرامت خلق و خوی پسندیده ای را كه به طور ناقص در من وجود دارد فرو مگذار جز آنكه تتمیم و تكمیلش نمایی .

می دانیم كه صفات حمیده و سجایای پسندیده دارای مراتب و درجات متفاوتی است ، و انسانهای بزرگ و عالی قدر به هر نسبت كه از جهت معنوی مقام رفیعتری دارند به همان نسبت از بزرگواری و كرامت اخلاقی بالاتری برخوردارند و این مطلب در خلال بعضی از آیات قرآن شریف آمده است .

والكاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین (394)

كسانی كه قوی النفس و حاكم بر غرایز خود هستند موقعی كه خشمگین می شوند خویشتندارند، بر خود مسلطاند، و آتش غضب را در ضمیر خویش فرو می نشانند، و این خود یكی از سجایای مهم اخلاقی است . بعضی از افراد از این حد بالاترند، غضب را اظهار نمی كنند و شعله خشم را در باطن فرو می نشانند، بعلاوه ، از لغزش كسی كه موجب خشمشان گردیده است عفو و اغماض می نمایند. البته این گروه مقام عالی تری دارند. بعضی از افراد آنقدر در كرامت نفس بلندمرتبه و رفیع اند كه از شعله ور شدن غضب جلوگیری می كنند، از كسی كه بد كرده و موجب خشمشان گردیده است می گذرند و مورد عفوش قرار می دهند، نه تنها بدی را تلافی نمی كنند، بلكه شخص بدعمل را مورد عنایت و احسان قرار می دهند، و این قبیل بزرگواری و كرامت نفس ، گاهی در افراد عادی مشهود می گردد به طوری كه موجب شگفتی كسانی می شود كه خود دارای بزرگواری و معالی اخلاق اند.

عبدالله جعفر از افراد كریم النفس و بزرگوار خود بود. او در ایام زندگی خویش خدمات بزرگی نسبت به افراد تهیدست و آبرومند انجام داد، او به اندازه ای در بذل و بخشش كوشا و بلندنظر بود كه بعضی از افراد وی را در این كار ملامت می كردند و به او می گفتند كه تو در احسان به دگران راه افراط در پیش گرفته ای . روزی برای سركشی به باغی كه داشت با بعضی از كسان خود راه سفر در پیش گرفت . نیمه راه ، در هوای گرم ، به نخلستانی سرسبز و خرم رسید. تصمیم گرفت چند ساعتی در آن باغ استراحت نماید. غلام سیاهی باغبان بود، با اجازه غلام وارد باغ شد، كسانش وسایل استراحت او را در نقطه مناسبی فراهم آوردند. ظهر شد، غلام بسته ای را در نزدیكی جعفر آورد و روی زمین نشست و آن را گشود. جعفر دید سه قرص نان در آن است . هنوز غلام لقمه ای نخورده بود كه سگی وارد باغ شد، مقابل غلام آمد، گرسنه بود و از غلام درخواست غذا داشت . او یكی از قرصه های نان را به سویش انداخت و سگ گرسنه با حرص آن را در هوا گرفت و بلعید و دوباره متوجه غلام و سفره نانش شد. او قرص دوم و سپس قرص سوم را نزد سگ انداخت و سفره خالی را بدون اینكه خودش غذا خورده باشد. برچید. عبدالله كه ناظر جریان بود از غلام پرسید: جیره غذایی شما در روز چقدر است ؟ جواب داد: همین سه قرص نان كه دیدی . گفت : پس چرا این سگ را بر خود مقدم داشتی و تمام غذای شبانه روزت را به او خوراندی ؟ غلام در پاسخ گفت : آبادی ما سگ ندارد، می دانستم این حیوان از راه دور به اینجا آمده و سخت گرسنه است و برای من رد كردن و محروم ساختن چنین حیوانی گران و سنگین بود. عبدالله از این عمل بسیار تعجب كرد، گفت : پس به خودت چه خواهی كرد؟ جواب داد: امروز را به گرسنگی می گذرانم تا فردا سه قرص نان را برایم بیاورند. جوانمردی و بزرگواری آن غلام سیاه مایه شگفتی عبدالله جعفر شد و با خود می گفت : مردم مرا ملامت می كنند كه در احسان به دگران تندروی می كنی در حالی كه این غلام از من بمراتب در احسان و بزرگواری پیشتر و مقدم است . عبدالله سخت تحت تاثیر بزرگواری غلام سیاه قرار گرفت ، مصمم شد او را در این راه تشویق نماید. از غلام پرسید صاحب باغ كیست ؟ پاسخ داد فلانی كه در روستا منزل دارد. گفت تو مملوكی یا آزاد؟ گفت من مملوك صاحب باغم . او را فرستاد صاحب باغ را آورد. درخواست نمود كه باغ را با تمام لوازمش و همچنین غلام سیاه را به او بفرشد. مرد خواسته عبدالله جعفر را اجابت نمود و باغ و غلام را به عبدالله فرخت و بعد عبدالله جعفر، غلام را در راه خدا آزاد كرد و باغ را هم به او بخشید. جالب آنكه وقتی باغ را به غلام بخشید غلام بلند همت گفت :

ان كان هذا لی فهو فی سبیل الله (395)

اگر این باغ متعلق به من شده است ، آن را در راه خدا و برای رفاه و استفاده مردم قرار دادم .

بزرگواری و كرامت نفس ، نشانه تعالی معنوی و تكامل روحانی انسان است ، در پرتو مكارم اخلاق ، آدمی از قیود پست و حیوانی رهایی می یابد و بر غرایز و تمایلات نفسانی خویش مسلط می شود، دگردوستی و حس فداكاری در نهادش بیدار می گردد، انسان بالفعل می شود و از كمالاتی كه لایق مقام انسان است برخوردار خواهد شد.

رسول اكرم برای آنكه پیروان خود را به راه مكارم اخلاق سوق دهد و آنان را با صفات انسانی تربیت نماید بر منبر و محضر، در سفر و حضر، و خلاصه در هر موضع مناسب از فرصت استفاده می نمود و وظایف آنان را خاطرنشان می ساخت و بر اثر مساعی پیگیر آن حضرت تحول عظیمی در جامعه پدید آمد و عده زیادی از مسلمانان مدارج تعالی و تكامل را پیمودند، به فضایل انسانی نایل آمدند كه بعضی از آنان ، مانند عبدالله جعفر، در تاریخ اسلام شناخته شده و معروف اند و برخی مانند آن غلام سیاه ناشناخته و گمنام اند.

خلاصه ، كرامت نفس و بزرگواری طبع در افراد بافضیلت دارای مراتب و درجات متفاوتی است . حضرت سجاد (ع) در سومین جمله دعا كه موضوع سخنرانی امروز است به پیشگاه حضرت باری تعالی عرض می كند:

ولا اكرومه ناقصه الا اتممتها

بارالها! هیچ كرامت خلقی را كه در من به طور ناقص وجود دارد باقی مگذار جز آنكه تكمیل و تتمیمش فرمایی .

بدون تردید اگر خداوند مقلب القلوب عنایت فرماید و آدمی را مشمول فیض و رحمت خود قرار دهد موجباتی را فراهم می آورد كه طبع بلند افراد كریم النفس به مقام بالاتری نایل آید و كمبود و نقصش تتمیم شود و این پیروزی زمانی به دست می آید كه درخواست كننده از صمیم قلب دعا كند و با تمام وجود از پیشگاه خداوند تقاضا نماید.